دلنوشته

چشمانت خواب از چشمانم گرفته…

بسم رب النور…
یک شب هم از هجوم خاطراتت در امان نمانده ام
رسم تو نبود بر دل های تنگ بتازی
خیال روی تو یک شب هم آرامم نگذاشته و چشمانت خواب از چشمانم گرفته
حسی شبیه آرامش چشمانت میخوام
مرا به زلالی اندیشه ی پاکت دعوت کن
دست امدادگرت کی جانم را از این مرداب خودساخته نجات میدهد؟
و روح بلندت کی ناجیِ روزهای تیره خواهد شد؟
میدانی عمو جان!
روزهایم بی تو تیره اند
اما شب هایم با خیال تو نورانیست!
ای مردِ شب های نورانی:)

✏@m.hosseini.313✍

Author Image
hmotaghi

دیدگاهتان را بنویسید