دلنوشته

گویی که استادش علی اکبر (ع) بود

بسم الله النور

از همان روز های اول #جوانی دل در گرو #اسلام نهاده بود
از روضه های مادر #سادات و #سید_الشهداء مشق #شهادت آموخته بود
و روح بزرگش با #جهاد و فداکاری پرورش یافته بود

بار ها در #راهپیمایی ها خط تفکر نورانی اش را آشکار کرده بود

آنچنان کلام نافذش بر دل مینشست که بعد از #پرواز بلندش آه از نهاد همه برخاست چرا که با کلام و رفتار نورانی اش الگوی بی همتایی برای همه بود

تن و روحش وقف خدا شده بود
نیروی حیدری در وجودش پرورش میداد…
و با #ورزش و تمرین های زیادش هیبت خود را دشمن شکن تر کرده بود

مرامش _پهلوانی بود و در عمر کوتاه اما پر برکتش همیشه کمک حال و سپر بلای دیگران بود
رفتارش برخاسته از #ایمان خالصش بود
ایمانی که در وجودش رشد یافته بود و اعمال نورانی اش گواه #قلب پاکش بود

دلش به وسعت دریایی بی کران #مهربان بود و اطرافیان را از دریای بی نهایتِ محبتش سیراب مینمود
در لا به لای امواج #مهر و عطوفتش آیات نور به آنها می اموخت و روحشان را با کلامی الهی جلا میداد

گویی که استادش علی اکبر (علیه‌السلام) بود که اینچنین در #جوانی ، به قرب الهی نایل آمده بود
و چقدر #زیبا بود این هیبت الهی برای #جوان رعنایی چون #او 🙂

✏@m.hosseini.313

Author Image
hmotaghi

دیدگاهتان را بنویسید